3
صبح ها که از خواب بیدار میشم کلی برای موندنت دعا میکنم کلی نذر کردم که باباتم دوست داشته باشه وقتی بزرگ شی اینارو پاک میکنم آخه نمیخوام بدونی بابات دوست نداره دوست دارم همیشه از بابات خاطره خوب داشته باشی نمیدونم چرا اینقدر خستم خیلی ضعف دارم هیچی از گلوم پایین نمیره تا میخورم همه بر میگرده بعد بابات میگه همینا ارزشش رو داره؟ آخه اون نمیفهه که مادر شدن چه حسیه دلم میخواد برم صدای قلبتو بشونم نمیدونی چقدر این نگرانی رو دلم سنگینی میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی